اسکار آیزاک (Oscar Isaac) در جدیدترین فیلم کارگردان نامزد جایزه اسکار، پل شریدر (Paul Schrader) به اسم The Card Counter بازی خواهد کرد.
اسکار آیزاک، بازیگر فیلم هایی چون Ex Machina و Star Wars: The Last Jedi قرار است در فیلم جدید پل شریدر با نام The Card Counter بازی کند. شریدر که سابقه نامزدی جایزه اسکار را دارد، علاوه بر کارگردانی این فیلم، نوشتن فیلمنامه اش را نیز عهده دار است. او در فیلمنامه نویسی سابقه طولانی و درخشانی دارد و با نوشتن فیلمنامه تعدادی از معروف ترین فیلم های مارتین اسکورسیزی مانند Taxi Driver و Raging Bull به شهرت رسیده است.
داستان فیلم The Card Counter درباره یک قمارباز و نظامی سابق به اسم <<ویلیام تل>> (با بازی آیزاک) است که می خواهد راه درست زندگی کردن را به یک مرد جوان یاد بدهد. این مرد جوان که <<کِرک>> نام دارد به چیزی جز انتقام گرفتن از فردی که دشمنی مشترک با او و ویلیام دارد فکر نمی کند. ویلیام که فقط به بازی کردن در کازینو علاقه دارد، وقتی با کرک آشنا می شود تصمیم می گیرد تا او را از کاری که می خواهد انجام دهد منصرف کند. کرک که یک جوان عصبی و خشمگین است، برای اجرای نقشه انتقامش از یک سرهنگ ارتشی، به دنبال کمک می گردد. ویلیام با حمایت یک سرمایه گذار به نام <<لا لیندا>>، کرک را با خودش همراه می کند. آنها سفر خود را شروع می کنند و از یک کازینو به کازینوی دیگر می روند تا اینکه تصمیم می گیرند در مسابقات جهانی پوکر در لاس وگاس با عنوان World Series شرکت کنند. اما حفظ کردن کرک در این مسیر کار راحتی نیست و همین موضوع باعث می شود که ویلیام هم به سمت گذشته تاریکش کشیده شود.
کمپانی HanWay Films حق پخش جهانی این فیلم را به دست آورده است. برکستون پوپ که قبلا هم در فیلم The Canyons با شریدر همکاری کرده بود، به همراه لورن مان تهیه کنندگی این فیلم را به عهده دارند. ویلیام اولسون و دیوید وولف هم تهیه کنندگان اجرایی The Card Counterهستند. فیلمبرداری این فیلم به عهده الکساندر داینان و تدوین آن هم بر دوش بنجامین رودریگز جونیور خواهد بود. هر دوی این افراد قبلا در فیلم First Reformed با شریدر همکاری داشته اند.
گابریل استوارت، مدیر کمپانی HanWay Films درباره این فیلم و همکاری با شریدر گفت:
<<شریدر استاد قصه گویی به شکل کم خرج و سینمایی است. این یک داستان شگفت انگیز سه نفره است که با دنیای سرگرم کننده قماربازی درهم آمیخته و ماجرای یک انتقام جویی شخصی را به نمایش می گذارد و در عین حال از پرسیدن سوالات ناراحت کننده هیچ ترسی ندارد. شخصیت ویلیام با بازی اسکار آیزاک یک ضدقهرمان مدرن و برجسته است که به وسیله این فیلمنامه نویس بزرگ (شریدر) خلق شده است.>>
آیزاک اخیرا در فیلم مهیج Triple Frontier محصول نتفلیکس حضور پیدا کرده بود و قرار است شاهد نقش آفرینی او در قالب شخصیت <<پو دمرون>> در فیلم آینده Star Wars: The Rise of Skywalker هم باشیم. او همچنین در پروژه بزرگ فیلم Dune با کمپانی لنجندری پیکچرز همکاری خواهد کرد. ضمنا در انیمیشن فانتزی-ترسناک The Addams Family صدای آیزاک را روی شخصیت <<گومز آدامز>> خواهیم شنید.
آخرین فیلم پل شریدر First Reformed بود که در سال ۲۰۱۷ اکران شد و توانست نظرات مثبت منتقدان را نیز جلب کند.
ریچل وایس، بازیگر فیلم The Favourite، برای ایفای نقش الیزابت تیلور در فیلم زندگینامه ای <<یک رابطهٔ خاص>> انتخاب شد.
ریچل وایس، بازیگر سینما و تئاتر انگلیسی قرار است نقش نقش الیزابت تیلور را در فیلم زندگینامه ای A Special Relationship (یک رابطهٔ خاص) ایفا کند؛ الیزابت تیلور، بازیگر سرشناس آمریکایی و برندهٔ دو جایزه اسکار در بخش بهترین بازیگری است و وی از مشهورترین بازیگران انگلیسی-آمریکایی سینمای هالیوود بود و این فیلم سرگذشت زندگی این بازیگر و از زمان آغاز حرفه بازیگری تا تبدیل شدن تیلور به یک فعال اجتماعی را به تصویر می کشد. داستان فیلم A Special Relationship روایتگر دوستی تیلور با دستیارش، راجر وال است و از دریچهٔ نگاه این شخصیت روایت خواهد شد. فیلمنامه این فیلم را سایمون بیوفی که جایزه اسکار را در کارنامه کاری خود دارد، خواهد نوشت و احتمالاً کارگردان پروژه زن خواهد بود.
تهیه کنندگی این پروژه شرکت فیلمسازی سی- سا فیلمز (See-Saw Flims) بر عهده لین کانینگ و امیل شرمن خواهد بود و سایمون جیلیس از شرکت فیلمسازی سی-سا فیلمز، رئیس اجرایی پروژه است. دنی پرکینر، باربارا برکوویتز و تیم مندلسون، تهیه کنندگان اجرایی فیلم A Special Relationship خواهند بود.
الیزابت رزموند تیلور در ۲۷ فوریه ۱۹۳۲ در شهر لندن به دنیا آمد. پدرش فروشنده و دلال آثار هنری و مادرش بازیگر بود و هر دو آمریکایی بودند و به همین دلیل او دارای تابعیت دوگانه آمریکایی-انگلیسی بود. تیلور در کودکی و هنگام جنگ جهانی دوم همراه خانواده اش به شهر لس آنجلس مهاجرت و بازیگری را از ۹ سالگی آغاز کرد؛ وی در بسیاری از ماندگارترین فیلم های کلاسیک سینمای آمریکا که به <<دوران طلایی هالیوود>> مشهور شد، به ایفای نقش پرداخت و از مشهورترین فیلم های این بازیگر قدیمی و محبوب می توان به فیلم Who's Afraid of Virginia Woolf (چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد؟)، فیلم Little Women (ن کوچک)، فیلم Cat on a Hot Tin Roof (گربه روی شیروانی داغ)، فیلم Cleopatra (کلئوپاترا) و فیلم The Taming of the Shrew (رام کردن زن سرکش) اشاره کرد. تیلور در کارنامه کاری خود در بیش از ۱۰۰ فیلم حضور داشت و آخرین نقش آفرینی وی مربوط به فیلم تلویزیونی These Old Broads (این ن پیر) متیو دایموند مربوط می شود که از شبکه لایف تایم پخش شد و وی در این فیلم با بازیگرانی چون شرلی مک لین، دبی رینولدز، جوآن کالینز و جاناتان سیلورمن همبازی بود.
فیلم A Special Relationship، سرگذشت زندگی تیلور از زمان آغاز حرفه بازیگری تا تبدیل شدن وی به یک فعال اجتماعی را به تصویر می کشد
لین کانینگ و امیل شرمن در مورد ساخت فیلم A Special Relationship و انتخاب ریچل وایس برای ایفای نقش الیزابت تیلور چنین گفتند:
<<موضوعی مشخص و واضح است که تماشاچیان بسیار مشتاق تماشای زندگی خصوصی ستاره های بی بدیل هالیوود هستند؛ بازیگری شناخته شده تر و معروف تر از الیزابت تیلور نداریم و سایمون بیوفی نقشی را در فیلمنامه نوشته است که بر جنبه های شوخ طبعی و البته انسانیت تیلور تأکید دارد و قطعاً بازیگری با استعدادی خارق العاده چون ریچل وایس، به زیباترین شکل ممکن می تواند این نقش را ایفا کند.>>
ریچل وایس نیز یک جایزه اسکار و یک جایزه گلدن گلوب در کار دارد و یکی از محبوب ترین ستارگان هالیوود است و انتخاب وی، انتخاب هوشمندانه برای ایفای نقش تیلور است. از معروف ترین فیلم های وایس می توان به فیلم The Shape of Things (شکل اشیاء)، فیلم Constantine (کنستانتین)، فیلم Enemy at the Gates (دشمن پشت دروازه ها)، فیلم The Fountain (چشمه)، فیلم The Lovely Bones (استخوان های دوست داشتنی)، فیلم The Lobster (خرچنگ)، فیلم Disobedience (نافرمانی)، فیلم The Bourne Legacy (میراث بورن) و فیلم The Favourite (سوگلی) اشاره کرد که آخرین نقش آفرینی وی مربوط به این فیلم تحسین شده می شود. وی در فیلم یورگوس لانتیموس، کارگردان فیلم My Best Friend (بهترین دوست من)، فیلم Dogtooth (دندان نیش)، فیلم The Killing of a Sacred Deer (کشتن گوزن مقدس) و فیلم The Lobster، نقش شخصیت سارا چرچیل را بر عهده داشت و با بازیگرانی چون الیویا کلمن در نقش ملکه آن یا آن استوارت، اِما استون در نقش ابیگیل مَسَم یا بارونس مسم، نیکلاس هولت در نقش رابرت هارلی، جو آلوین در نقش ساموئل مسم و اولین بارون مسم، مارک گیتیس در نقش جان چرچیل و اولین دوک مارلبرو، جیمز اسمیت در نقش سیدنی گودالفین و اولین کنت گودالفین و جنی رینزفورد همبازی بود؛ این فیلم با استقبال بسیار خوبی از سوی منتقدان همراه شد و با بودجهٔ ۱۵ میلیون دلاری، فروشی ۹۶ میلیون دلاری در گیشه داشت.
وایس یکی از بازیگران فیلم Black Widow (بلک ویدو) خواهد بود و کیت لند، کارگردان فیلم Somersault (پشتک)، کارگردانی فیلم <<بلک ویدو>> را براساس فیلمنامه ای از جک شفر و ند بنسون، بر عهده خواهد داشت. همچنین اسکارلت جوهانسون قرار است بار دیگر نقش ناتاشا رومانوف را در این فیلم بازی کند. اسکارلت جوهانسون در نقش ناتاشا رومانوف (بلک ویدو)، دیوید هاربر در نقش الکسی شوتساکف (رد گاردین)، ریچل وایس در نقش ملینا (آیرون میدن)، فلورنس پیو در نقش یلنا بلووا، او.تی. فاگبنلی در نقش ریک میسون و ری وینستون، از جمله بازیگرانی هستند که در فیلم Black Widow حضور دارند و به ایفای نقش خواهند پرداخت؛ بااین حال، بازیگر نقش تسک مستر هنوز معرفی نشده است. فیلم Black Widow در تاریخ ۱ می ۲۰۲۰ (۱۲ اردیبهشت ماه ۱۳۹۹) روی پردهٔ سینما خواهد رفت.
رابطه جذاب دیگر، رابطه صمیمانه اوسامو و شوتا است. آرزوی اوسامو این است که شوتا او را پدر صدا کند. او در این خانواده در حال تمرین نقش پدر بودن است. شوتا را در راه پول در آوردن برای خانه شریک می کند. در دریا صمیمانه او را متوجه تغییرات بدنش می کند. حتی رابطه او و یوری را نیز مدیریت می کند. در پایان زمانی شوتا نام پدر را بر او می گذارد که دیگر اوسامو را از دست داده است. شوتا را می توان درواقع ادامه شخصیت کیوکو درNobody Knows دانست که حال به یک خانواده دیگر آمده است و کاملا آماده مسئولیت پذیریست. او به نوعی در تمام این مدت متوجه غیر واقعی بودن هویت خودش در این خانواده است. به همین دلیل هیچ گاه نمی تواند رو در روی اوسامو او را پدر صدا بزند.
در این میان تنها شخصیت آکی پرداخت زیادی ندارد و تغییر چندانی در این خانواده نکرده است. او را بیشتر آدمی تنها می بینیم که کار کردن در یک کلوب جنسی روزبه روز او را تنها تر هم می کند. از گذشته رابطه او با خانواده اش نیز چیز چندانی دستگیرمان نمی شود.
خانواده ان فروشگاه، صمیمیت و ارتباطی را در بین اعضایش دارد که از سنت خانواده های ژاپنی می آید، اما کورئیدا در جامعه مدرن ژاپن دیگر نشانی از آن را نمی بیند
یوری که با آمدنش موجب صمیمیت بیشتر افراد این خانواده شده بود، در ادامه با ی ناشیانه اش عاملی برای فروپاشی آن می شود. همچنین به ی های افراد خانواده ناخواسته پایان می دهد. خانواده ای که وقتی دربرابر قانون قرار بگیرند دیگر هویتی ندارند. در سکانس هایی که کورئیدا دوربینش را در جایگاه مخاطب قرار داده تا اعترافات شخصیت هایش را بشنوند، خودش را از قضاوت مبرا کرده و آن را به عهده مخاطبان گذاشته است. هریک از شخصیت ها دربرابر چشمان مخاطب از گذشته ای که از آن آمده اند حرف می زنند. گذشته ای که نشان می دهد که این شخصیت ها آنقدر هم خوب نبودند ولی سیاه هم نیستند. شخصیت های فیلم ان فروشگاه به معنای واقعی خاکستری اند. وقتی ارزش خود را بقای خانواده به هر قیمتی گذاشته اند، قضاوت آن ها سخت می شود. قانون نمی تواند این خانواده را درک کند پس نباید با آن رو به رو شوند. آن وقت منطقی است که برای مادربزرگ اورژانس خبر نکنند. یا در مقیاس تلخ تر وقتی شوتا گیر افتاده است، اعضای باقی مانده به دنبال فرار باشند. اما چنین خانواده ی همان طور که مادربزرگ می گفت دوام زیادی ندارد.
حال در ادامه سرنوشت های نامعلوم زیادی پیش رویمان قرار دارد. همان طور که در فیلم Nobody Knows کورئیدا، کسی نمی داند سرنوشت بچه های باقی مانده در پایان فیلم چه خواهد شد، در اینجا نیز نمی دانیم که سرنوشت یوری و شوتا چه خواهد شد. نمی دانیم آیا خانواده واقعی یوری، دوباره او را سر راه خواهند گذاشت یا نه؟ اما تفاوتی که بچه های این فیلم با فیلم Nobody Knows دارند این است که آن ها شانس این را دارند که در دل یک خانواده جای بگیرند. یوری به خانواده واقعی اش بازگشته است و شوتا نیز به دنبال آن ها خواهد رفت. شاید می توانیم امیدوار باشیم بلاخره یوری و شوتا برخلاف اکثر بچه های سینمای کورئیدا، رنگ مدرسه را به خود ببینند. همچنین یوری و شوتا هرکدام یکبار به سزای عمل خود رسیده اند و شاید در ادامه راهی اخلاقی را برای پول در آوردن انتخاب کنند.
در پایان می توان گفت، خانواده ان فروشگاه، صمیمیت و ارتباطی را در بین اعضایش دارد که از سنت خانواده های ژاپنی می آید، اما کورئیدا در جامعه مدرن ژاپن دیگر نشانی از آن را نمی بیند. فروپاشی این خانواده در انتها، به نوعی نشان از فروپاشی جامعه سنتی ژاپن نیز می تواند باشد.
بازرترین تمهید کورئیدا در فیلمنامه، بازی با اسامی است. به عنوان مثال وقتی یوری به جمع این خانواده می آید و آن ها تصمیم می گیرند که او را نگه دارند، نام او را لین می گذارند. یا حتی متوجه می شویم آکی نام خواهرش را روی خود گذاشته است. اوسامو در اعترافات پایانی فیلم نام دیگری داشته است. این اسامی تاکیدی بر دوگانه بودن زندگی آنهاست. یا در رویکردی دیگر، کورئیدا در چندین نما، از انعکاس تصاویر این خانواده در آینه استفاده می کند. گویی هر آنچه از زندگی این آدم ها می بینیم، وجه دیگری داشته است که آن را ندیده ایم. نمی دانیم کدام خانواده هویت واقعی آنهاست. خانواده ای که از آن بیرون آمده اند یا خانواده ای که در حال حاضر دارند؟
وقتی نوبویو در ساحل به مادربزرگ می گوید: <<گاهی اوقات بهتره که خانواده خودت رو انتخاب کنی>>، مادربزرگ در جواب می گوید: <<البته اگر توقعی نداشته باشی>> و سپس به زیبایی نوبویو اشاره می کند که شاید شایسته انتخاب بهتریست. این دو دیالوگ واکنش ما را نیز نسبت به این خانواده دوگانه می کند. ما نمی دانیم گزاره <<انتخاب خانواده به دست خود>> را تایید کنیم یا نگران آن باشیم. وقتی در ادامه همین دیالوگ، اعضای خانواده دستان خود را گرفته اند و از روی موج ها می پرند، این حس به ما القا می شود که گویی این خانواده می تواند از دل تمام سختی ها عبور کند، اما مسیری که کورئیدا در سی دقیقه پایانی طی می کند، بیشتر این گزاره را به ما یاد آور می شود که شاید ما تنها یک گزینه برای انتخاب خانواده خود داریم. اعضای این خانواده محکومند به آغوش خانواده واقعی خود برگردند. به تعبیر بهتر، خانواده ای که در ۹۰ دقیقه ابتدایی فیلم می بینیم، بیشتر حکم یک تلنگر زدن به اعضایش را دارد. گویی آن ها در دل این بستر خود را برای نقش پذیری آماده می کنند تا بعدا در خانواده واقعی خود بهتر زندگی کنند. همان طور که ورود یوری به خانه آن ها نیز یک تلنگر است و همه را متوجه حس های فراموش شده در خودشان می کند. حتی در لایه های پنهانی فیلم، معصومیت یوری، می تواند تلنگری به جامعه مدرن ژاپن باشد که انگار امثال یوری را نمی بیند. به گونه ای که یوری حتی مجبور به ی می شود تا جایی در میان آن ها داشته باشد. اگر آینده یوری تباه شود دیگر چیزی از این جامعه باقی نمی ماند. به همین دلیل است که هریک از افراد خانواده گویی بخشی از گذشته و فقدان خود را در یوری می بینند و به واسطه او می خواهد آن را جبران کنند.
ورود <<یوری>> به خانه آن ها به مثابه یک تلنگر است که همه را متوجه حس های فراموش شده در خودشان می کند
نوبویو که نمی تواند صاحب فرزند شود و گذشته اش چیزی شبیه به یوری بوده است، تمرین مادر بودن می کند. در صحنه ای که لباس های قدیمی یوری را آتش می زند (درواقع سعی دارد هویت قبلی او را پاک کند) و محکم یوری را در آغوش گرفته است، گویی تمام حسرت های زندگی اش را با این در آغوش کشیدن به ما نشان می دهد. این تمام چیزی است که نوبویو آن را دوست داشتن نام می گذارد. مادربزرگ نیز (که در واقعیت مادربزرگ آکی نیز است) به یادش می افتد که برای یوری لباس بدوزد. محبتی که پیش از آن فراموش کرده است در حق آکی انجام دهد. مادربزرگی با نقش آفرینی (ین کیکی) که درواقع مادر بزرگ همیشگی فیلم های کورئیداست. مادربزرگی که کاملا خاکستریست. از تنهایی گریزان است و حاضر است به همه محبت کند تا او را تنها نگذارند. در روی دیگر همچنان حسابرس است و سعی دارد هر طور شده برای بقای زندگی خود پول در بیاورد. اینجا است که حتی شخصیت های پیر کورئیدا نیز به راحتی تسلیم نمی شوند و منفعل نیستند. این مادربزرگ در تمام فیلم ها ادامه پیدا کرده است تا نهایتا در این فیلم برای همیشه آرام بگیرد.
فیلم Shoplifters <<ان مغازه>> ساخته هیروکازو کورئیدا را می توان به نوعی عصاره فیلم های قبلی او دانست که حال در این اثر تکامل یافته است.
هیروکازو کورئیدا از آن دسته فیلمسازانی است که می توانیم نامش را فیلمساز مولف بگذاریم. فیلمسازانی که اگرچه در کارنامه خود چندین فیلم ساخته اند، اما درواقع باید بگوییم که آن ها همواره خواسته اند یک فیلم بسازند و فقط آن را قدم به قدم کامل کرده اند. کورئیدا در طول سیزده فیلم خود (به جز فیلم Third Murder که البته آن هم رگه هایی از مولفه های کورئیدا را در قالب ژانردارد)، چه از نظر فرم و چه از نظر محتوا مولفه هایش مشترک است. فقدان هویت و اصالت یافتن در دل خانواده، فقر و حاشیه نشینی، نگاه به تربیت کودکان و نوجوانان از منظر تحصیل، مسئولیت پذیری و بلوغ و به طور کلی پرداختن به آدم هایی که گویی درجامعه مدرن ژاپن دیده نمی شوند، دغدغه هایی هستند که کورئیدا غالبا این ها را از نگاه یک دروبین ثابت، در نماهای لانگ شات به همراه میزانسن هایی شبیه به کارهای یاسوجیرو اوزو و پر از جزییات در طراحی صحنه، به نمایش می گذارد.
به نوعی فیلم هایش روی مرز شعار زدگی و سانتی مانتال ایستاده اند و به ندرت لغزش به یک سو می کنند. دلیلش این است که او غالبا نگاه انتقادی اش را در فضا سازی حاکم بر آدم هایش نشان می دهد و دوربینش بدون قضاوت و با فاصله از سوژه ها قرار می گیرد. به عنوان مثال در فیلم ان فروشگاه ما تنها از یک قاب متوجه می شویم که آن ها حاشیه نشین هستند.
جایی که شوتا و یوری درکنار رودخانه قدم می زنند و به وسیله حصاری کاملا از خانه های شهری در بک گراند جدا شده اند. کورئیدا در این فیلم حرف هایش را در قاب هایی می زند که سهمی برای آسمان قائل نیست و شخصیت هایش میان انبوهی از خانه های حاشیه ای محبوس شده اند. اکثرا در محوطه خانه نماهای لانگ به ما نشان می دهد تا کاملا بر فضای خانه اشراف داشته باشیم و برای قضاوت چیزی را از دست ندهیم. همچنین نماهای لانگ او باعث می شود که با ایجاد سه سطح Midground ،Foreground و Background در فضای خانه ای کوچک ایجاد عمق کند. در طراحی صحنه خانه، خرت و پرت های فراوانِ ریز و درشت در اطراف آدم ها دیده می شود که در خدمت فضا سازی آن خانه است و اگر فقری وجود دارد صرفا در همین فضا سازی دیده می شود. از حال و هوای شخصیت های فیلم به هیچ عنوان نمی شود فهمید که آن ها فقیرند یا خود را شکست خورده می دانند.
در سینمای کورئیدا، شخصیت هایی از پیر و جوان گرفته تا نوجوانان و کودکانی را شاهد هستیم که هیچ یک آدم هایی از پیش باخته نیستند و برعکس آن ها را بسیار صاحب اراده و مسئولیت پذیر می بینیم که می خواهند به سختی پول در بیاورند و زندگیشان را بگذرانند. کورئیدا همچون یک چشمِ ناظر، تنها مشاهدات خود را در اختیار ما می گذارد و سعی نمی کند با احساساتی کردن بیش از حد مخاطب یا سیاه نمایی، برای شخصیت هایش ترحم بخرد. همین مشاهدات به اندازه کافی دردناک و تاثیر گذار هستند و حرمت آدم هایش را هم حفظ می کنند. چنین تمهیداتی حاصلش شده است یک سینمای به شدت اخلاقی و انسانی که جهان امروز به آن نیاز دارد. به تماشای برنده نخل طلای کن ۲۰۱۸ بنشینید و سپس با تحلیل بیشتر فیلم همراه شوید. لازم به ذکر است که فیلم ان فروشگاه به هیچ عنوان فیلمی برای یکبار دیدن نیست و پس از رازگشایی انتهای آن، باید چند باره به تماشای این فیلم بنشینید و در تماشای زندگی این خانواده صبوری کنید.
در ادامه جزییات داستان فیلم لو می رود
کورئیدا غالبا زندگی شخصیت هایش را از نگاه یک دروبین ثابت، در اندازه نماهای غالبا لانگ شات، به همراه میزانسن هایی شبیه به کارهای یاسوجیرو اوزو و پر از جزییات در طراحی صحنه، به نمایش می گذارد.
وقتی اوسامو و شوتا، در ابتدای فیلم، از یک فروشگاه ی می کنند، حس می کنیم قرار است فیلمی تماشا کنیم که به موقعیت های جذاب از انواع ی ها بپردازد. غافل از آنکه ما صرفا شاهد یک روز دیگر از زندگی یک خانواده بودیم که برای امرار معاش روی به ی آورده اند و قرار نیست فیلمی صرفا درباره ی ببینیم. ی هم از مسائفهرست که گویی در حاشیه فیلم قرار می گیرد. هدف اصلی کورئیدا باز هم خانواده است. خانواده ای که از نگاه او همه چیز در آن معنا می یابد و اصالت می پذیرد. هر فرد می تواند در دل آن نقشی بپذیرد و به واسطه آن نقش به زندگی اش معنا ببخشد. کورئیدا در دل فیلم هاش اکثرا به طریقی ما را به مفهوم خانواده که نشانی از سنت ژاپن نیز در آن است ارجاع می دهد. گاهی فقدان یکی از اعضا موجب می شود که افراد دوباره به خانه پدریشان بیایند و ارزش های گذشته شان را مرور کنند، فیلم های همچون Still Walking و After Storm. گاهی فرزندان یک خانواده با نبود پدر و مادرشان مجبور می شوند خود یک خانواده تشکیل دهند مانند Nobody Knows. حتی ممکن است فرزندانی در خانواده هایی کاملا متفاوت زندگی کنند و به ناگاه متوجه شوند متعق به خانواده ای دیگر هستند و هویت دیگری دارند مانند Like Fther Like Son.
این بار در ان فروشگاه، آدم های غریبه ای هرکدام نقشی را پذیرفته اند تا جمعی به نام خانواده را دور هم تشکیل دهند. ساموتا در نقش پدر، شوتا در نقش پسر، نوبویو در نقش مادر، هاتسوئه در نقش مادر بزرگ، آکی در نقش خواهر بزرگتر شوتا و یوری، کودکی که در مسیر فیلم به جمع آن ها اضافه می شود نقشی به عنوان خواهر کوچک شوتا را می پذیرد. جالب است که هر یک از افراد پیش از ورود به این جمع، هویت دیگری داشته اند و در دل این خانواده هویت تازه ای را برای خود دست و پا کرده اند. حال کورئیدا برای به تصویر کشیدن این دوگانگی، تمهیدات خاصی را اندیشیده است.
در صورت موفقیت فصل اول سریال ویچر، فصل های خیلی بیشتری از آن تولید خواهد شد.
حدود یک ماه و نیم تا زمان پخش سریال ویچر (The Witcher) باقی مانده است؛ سریالی که انتظارات زیادی از آن می رود و در صورتی که با واکنش های مثبت و موفقیت زیادی همراه باشد، فصل های متعددی از آن تولید خواهد شد. درحالی که به تازگی شاهد انتشار تریلر جدید ویچر بودیم و تاریخ انتشار آن هم اعلام شد، شورانر این مجموعه در صحبت های اخیر خود به ایده ها و برنامه های سازندگان سریال برای ادامه ی آن اشاره کرده است.
لورن اشمیت هیسریچ در گفت وگو با مجله SFX از هیجان خود بابت ادامه کار سریال صحبت کرده است و در جواب پرسشی در مورد ساخته شدن فصل دوم آن می گوید:
<< فصل دوم؟! من برای تولید هفت فصل از ویچر آماده هستم!
البته هنوز برای صحبت های رسمی در این زمینه زود است و هنوز سراغ تولید فصل دوم هم نرفته ایم (که از خدا می خواهم زودتر برویم)، ولی یکی از مواردی که در تولید سریال ویچر به آن توجه داشتیم این بود که چگونه مخاطبان را جذب و با خود همراه کنیم تا عطش دنبال کردن ماجراهای بعدی را داشته باشند. بدترین کاری که می توانستیم انجام دهیم این بود که همه ی انرژی خود را تنها روی یک فصل بگذاریم و جای کار بیشتری برای ادامه ی مسیر شخصیت ها و رشد شخصیت پردازی آن ها نگذاریم.>>
سریال ویچر کار بسیار دشواری برای جلب نظر مخاطبان خود دارد و علاوه بر افرادی که ازطریق کتاب ها یا بازی های ویدیویی این مجموعه با ویچر و شخصیت هایی مثل گرالت (Geralt) آشنا شده اند، مخاطبان بی شماری هم هستند که بدون آشنایی قبلی به سراغ آن خواهند آمد. از طرف دیگر با تولید مجموعه های عظیم و محبوبی مثل بازی تاج و تخت (Game of Thrones)، سازندگان ویچر به هیچ وجه کار ساده ای در جذب مخاطبان گسترده برای محصول خود در پیش ندارند. البته یکی از تفاوت های بین ویچر و بازی تاج و تخت را می توان ارتباط بین سریال ها و کتاب های آن ها دانست و خیال تولیدکنندگان ویچر از این نظر راحت تر است، چرا که به کتاب های مختلف این مجموعه دسترسی دارند و می توانند از آن ها برای ادامه ی کار استفاده کنند. برخلاف بازی تاج و تخت که از یک مقطع زمانی نسبت به کتاب های ترانه یخ و آتش اثر جرج آر آر مارتین پیش افتاد و بعضی از مشکلات اساسی سریال هم از همان زمان آغاز شد.
هیسریچ صحبت های دیگری هم در مورد ویچر کرده است، از جمله اینکه بهتر است مخاطبان سریال خیلی هم به سرنوشت شخصیت های آن خوش بین نباشند:
<<شاید بهتر باشد خیلی هم به شخصیت های ویچر وابسته نشوید، چرا که هرچیزی در این سریال امکان پذیر است و قرار نیست تمام شخصیت های آن تا پایان فصل اول زنده بمانند و نمی توانم در این زمینه قولی به شما بدهم.>>
سریال ویچر با بازی هنری کویل در نقش گرالت، در تاریخ ۲۰ دسامبر (۲۹ آذر) از نتفلیکس (Netflix) پخش خواهد شد و به تازگی هم تصاویر جدیدی از آن منتشر شده است.
هولت مک کالانی، بازیگر سریال Mindhunter دومین بازیگری است که به جمع بازیگران فیلم Cash Truck به کارگردانی گای ریچی، اضافه خواهد شد.
ماه گذشته خبری منتشر شد مبنی بر اینکه گای ریچی و جیسون استاتهام در یک اثر جدید با هم دوباره همکاری کنند. گای ریچی در همکاری دوباره با استودیوی فیلمسازی میرامکس (Miramax) وظیفه کارگردانی و نوشتن فیلمنامه بازسازی آمریکایی یک فیلم فرانسوی دلهره آور به نام فیلم Le Convoyeur را بر عهده گرفته که هنوز نام نسخه آمریکایی فیلم مشخص نشده است. همچنین جیسون استاتهام قرار است پس از سال ها دوباره با ریچی در این پروژه همکاری کند.
حال در جدیدترین اخبار سینما و تلویزیون، بازیگر دیگری به این پروژه اضافه شده است. هولت مک کالانی، بازیگر سریال Mindhunter (شکارچی ذهن)، به جمع بازیگران فیلم Cash Truck (کامیون حمل پول) اضافه شده و قرار است نقش اصلی دیگر فیلم و نقش مقابل استاتهام را در این فیلم بازی کند.
مراحل فیلمبرداری و تولید فیلم Cash Truck (کامیون حمل پول) از ماه آینده در لندن آغاز و سپس به لس آنجلس انتقال خواهد یافت. استاتهام قرار است نقش شخصیتی به نام H که یک شخصیت سرد و مرموز دارد، را بازی کند که برای یک شرکت با کامیون های زرهی کار می کند که مسئول جابجایی صدها میلیون دلار پول در هفته در لس آنجلس است. مک کالانی نقش شخصیت به نام بولت را بر عهده دارد که تیم حمل و نقل کامیون ها را هدایت می کند و زمانی که H وارد می شود، شاید او کسی نباشد که خودش را در ابتدا معرفی کرده است. گفته می شود که اتفاقات فیلم Cash Truck در بازه های زمانی و بین شخصیت های مختلف تغییر می کند و روایت منسجمی دارد.
فیلم The Gentlemen (آقایان) با بازی متیو مک کانهی، فیلم بعدی ریچی است که این فیلم برای اکران در تاریخ ۲۴ ژانویه ۲۰۲۰ (۴ بهمن ۱۳۹۸) برنامه ریزی شده که ماه گذشته اولین تریلر این فیلم منتشر شد. مک کالانی بیشتر برای بازی در نقش ایجنت بیل تنچ در سریال Mindhunter شناخته می شود که این سریال هنوز در انتظار تمدید برای فصل سوم است. همچنین شاهد حضور او در آثار دیگری چون فیلم Sully (سالی)، فیلم Jack Reacher: Never Go Back (جک ریچر: هرگز بازنگرد) و فیلم Shot Caller (شات کالر) نیز بودیم. فیلم Cash Truck با همکاری استودیوی فیلمسازی میرامکس (Miramax) در دست ساخت است که هنوز تاریخ اکرانی ندارد و هنوز شرکتی نیز وظیفه انتشار آن را بر عهده نگرفته است.
طرفداران سریال شرلوک به این زودیlrm;ها نباید انتظار اکران فصل پنجم آن را داشته باشند. از زمانی که آخرین قسمت فصل 4 این سریال توسط شبکه بیlrm;بیlrm;سی اکران شد، بیش از دو سال و نیم گذشته است و از آن موقع اطلاعات جدید کم و ناامید کنندهlrm;ای در مورد احتمال ساخت فصل پنجم منتشر شده است.
در سال 2014، استیون موفات خالق این سریال اعلام کرد او و نویسنده دیگر سریال مارک گیتیس در یک زمان داستان فصل چهارم و پنجم را نوشته lrm;اند اما پس از ساخت فصل چهارم، افراد مسئول سریال در مورد تولید فصل پنجم هیجان زیادی از خود نشان ندادند. بنابراین آخرین اطلاعات در مورد ساخت فصل پنجم سریال شرلوک به چه صورت است؟ کریستین ردیش نویسنده سایت Collider در مورد نقش مارتین فریمن در فیلم Ode To Joy با او صحبت کرده است و در خلال آن از احتمال ساخت قسمتlrm;های بیشتر این سریال سوال کرده است.
فریمن گفته است نه تنها او، بلکه بندیکت کامبریچ، موفات و گیتیس فوقlrm;العاده سرشان شلوغ است و دوست ندارند با ساخت یک فصل بی کیفیت میراث این سریال را از بین ببرند.
فریمن گفت که پایان فصل چهارم فرصتی برای یک وقفه قابل توجه بین فصلlrm;ها فراهم کرد. این بازیگر در صحبتlrm;های خود مخالفتی با بازی در فصل 5 سریال شرلوک نشان نداد ولی اشاره میlrm;کند تنها به این شرط بر میlrm;گردد اگر آنlrm;ها چیزی واقعا عالی بسازند.
آنطور که فریمن میlrm;گوید تمامی عوامل ساخت این سریال فوقlrm;العاده سرشان شلوغ است. او چند پروژه سینمایی در صف انتظار دارد، کامبریچ سال بعد در قسمت دوم فیلم دکتر استرنج بازی میlrm;کند و موفات و گیتیس قصد دارند یک سریال جدید با محوریت دراکولا بسازند.
بنابراین، میlrm;توانیم بگوییم سال فصل پنجم سریال شرلوک معلوم نیست ولی کاملا نیز از قلمروی احتمالات بیرون قرار نمیlrm;گیرد.
ایوان مک گرگور در مصاحبه جدید فاش کرد که بیش از ۴ سال است که از ساخت یک اثر مستقل از شخصیت اوبی وان کنوبی با خبر بوده است.
ماه شهریور امسال بود که ساخت سومین سریال Star Wars (جنگ ستارگان) را رسما تایید و اعلام کرد که این سریال لایو اکشن قرار است براساس شخصیت اوبی وان کنوبی ساخته شود و همچنین در این سریال شاهد بازگشت ایوان مک گرگور برای نقش آفرینی دوباره نیز خواهیم بود. حال در جدیدترین اخبار سینما و تلویزیون، اطلاعات جدیدی از سریال Obi-Wan Kenobi منتشر شده است. در مصاحبه با Men'sJournal، مک گرگور اطلاعات جدیدی از سریال مستقل این جدای محبوب به اشتراک گذاشته است.
۱۵ سال از آخرین حضور این بازیگر در دنیای جنگ ستارگان می گذرد و حال مک گرگور زمان اتفاقات سریال را توضیح داده است. او به طور دقیق گفت که اتفاقات سریال هشت سال پس از حوادث فیلم Revenge of the Sith (انتقام انتقام سیث) و ۱۱ سال قبل از شروع اتفاقات فیلم (امیدی تازه) آغاز خواهد شد. مک گرگور توضیح داد:
<<این داستان بین قسمت سوم و قسمت چهارم قرار دارد که جدای ها در حال فروپاشی و نابودی بودند. آرک داستانی او که به طریقی ما او را می شناسیم و نمایش یک بخش متفاوت از آن، بسیار جالب خواهد بود. من فکر می کنم مواجه شدن او با این واقعیت که همه جدای ها در پایان قسمت سوم سلاخی شده اند و کار آن ها به پایان رسیده، می تواند بسیار جالب باشد.>>
مک گرگور در ادامه اظهار داشت که او فیلم هایی که در آن بازی کرده، را از زمان انتشار هنوز نتوانسته دوباره ببیند، اما او قرار است به عقب تر بازگردد و احتمالا تصمیم دارد تا برای بازی در نقش اوبی وان کنوبی آماده شود. این بازیگر توضیح داد:
<<من می خواهم به احساسی که الک گینس در نقش اوبی وان بازی کرده بود، نزدیک و نزدیک تر شوم. احساس می کنم که از نظر سنی به او نزدیک تر شده ام و بنابراین انجام این کار برای من ساده تر خواهد بود.>>
مک گرگور در ادامه تایید کرد که سریال Obi-Wan Kenobi در ۶ قسمت یک ساعته تولید و منتشر خواهد شد، اما مشخص نیست که این سریال درنهایت یک مینی سریال خواهد بود یا اینکه ممکن است برای فصل های آینده هم تمدید شود. او همچنین فاش کرد که بیش از ۴ سال است که از این پروژه خبر داشته است. مراحل فیلم برداری و تولید سریال اوبی وان کنوبی قرار نیست زودتر از سال ۲۰۲۰ آغاز شود و طرفداران نباید زودتر از سال ۲۰۲۱ شاهد انتشار این سریال باشند. سرویس استریم دیزنی پلاس در تاریخ ۱۲ نوامبر امسال (۲۱ آبان) آغاز به کار خواهد کرد که هم زمان با آن، پخش سریال The Mandalorian (ماندالوریان ) از این سرویس استریم منتشر آغاز می شود.
به تازگی پیکسار تریلرهایی از برنامه های خود برای دیزنی پلاس از جمله 6 انیمیشن SparkShorts و انیمیشن Forky Asks a Question را منتشر کرده است.
در جدیدترین اخبار سینما و تلویزیون، استودیوی انیمیشن سازی پیکسار چند تریلر از برنامه های اختصاصی سرویس استریم جدید دیزنی پلاس را منتشر کرده است. پروژه SparkShorts برنامه جدید پیکسار برای حمایت از انیمیشن سازهای مستقل است که در حال حاضر شامل ۶ کوتاه می شود که پیش از این سه انیمیشن منتشر شده بود و حال سه انیمیشن بعدی انحصاری دیزنی پلاس خواهند بود. پیش از این انیمیشن Purl، انیمیشن Smash and Grab و انیمیشن Kitbull ازطریق یوتیوب منتشر شده بودند و حال علاوه بر این سه انیمیشن کوتاه، پیکسار سه انیمیشن کوتاه دیگر که شامل انیمیشن Loop، انیمیشن Wind و انیمیشن Float می شوند، را برای انتشار از دیزنی پلاس در نظر گرفته که اخیرا تریلر پیش نمایش پروژه SparkShorts منتشر شده که تمرکز آن روی معرفی این ۶ انیمیشن کوتاه است.
انیمیشن Purl ، انیمیشنSmash and Grab ، انیمیشن Kitbull و انیمیشن Float همزمان با آغاز به کار سرویس استریم Disney Plus در تاریخ ۱۲ نوامبر امسال (۲۱ آبان)، در دسترس مشترکین این سرویس استریم قرار خواهند گرفت و در ادامه انیمیشن Wind در تاریخ ۱۳ دسامبر امسال (۲۲ آذر) و انیمیشن Loop در تاریخ ۱۰ ژانویه ۲۰۲۰ (۲۰ دی ۱۳۹۸) از دیزنی پلاس منتشر خواهند شد. همچنین ۶ پوستر از این انیمیشن های کوتاه نیز منتشر شده است.
علاوه بر این، پیکسار اولین تریلر انیمیشن Forky Asks a Question را نیز منتشر کرده است. اتفاقات این سریال انیمیشنی کوتاه پس از حوادث انیمیشن Toy Story 4 (داستان اسباب بازی ۴) جریان دارد که حال فرکی با صداپیشگی تونی هیل، در حال پرسیدن سوالات متداول برای یاد گرفتن دنیای پیرامون خود است. پخش این سریال انیمیشنی با آغاز به کار دیزنی پلاس آغاز خواهد
علاوه بر این، پیکسار در حال ساخت سریال Monsters at Work (هیولاها در محل کار) برای دیزنی پلاس نیز است که این سریال انیمیشنی قرار است در سال ۲۰۲۰ از این سرویس استریم منتشر شود.
یک سریال جدید و هیجان انگیز با لایه های روانی است که توانایی همراه کردن شما عزیزان را در خودش دارد به شرطی که به کارهای مخفی و هکرهای ضد سرمایه داری علاقه مند باشید.
سم اسماعیل سازنده اصلی سریال به قدری به نکات ریزی از هک را استوار کرده بر سریالش که بزرگترین هکرها هم از این موضوع که چگونه به این نکات ریز در سریال مستر روبات پرداخته شده است ، متعجب شدن .مهم ترین تلاش اسماعیل کسب اعتماد مدیران شبکه USA Network بوده که به مرور نویسندگی تمام قسمت ها و کارگردانی تمام قسمت ها را به خودش محول کردند تا جهان بینی بیشتر سم بر لایه لایه های سریال رسوخ کند.
نقاط قوت سریالMr Robot
-دریافت جوایز مهم، گلدن گلاب برای سم اسماعیل (نویسنده،طراح،کارگردان و تهیه کننده) به همراه کریستین اسلیتر (بازیگر نقش مستر روبات و تهیه کننده) امی برای رامی مالک (بازیگر نقش الیوت ، مستر روبات )
-سریال به راحت ترین شکل ممکن حتی آموزشی برای هکر شدن شما درونش وجود دارد.
-داستانی به شدت با دقت و ریزبینانه که در بین تماشاگران باعث چندین بار دیدن هر قسمت برای درک بهتر آن شده است.
-رنگ آمیزی که در طراحی صحنه ها استفاده شده به اصل وجودی سریال برمیگردد ،این دارک بودن باعث جذب ببینده و کنجکاوی بر انگیز میتواند باشد.
-موسیقی یکی از مهم ترین شخصیت های اصلی است و به نوعی نقش خودش را در لحظات مهم ایفا میکند.
نقاط ضعف سریال Mr Robot
1-تکراری شدن رفت آمد شخصیت مستر روبات در جلد الیوت به عنوان مثال مستر روبات در حالت الیوت یک کاری را میکند ولی بعد ها الیوت متوجه هیچ کدامشان نمیشود.
2-حس شدن چندین باره مستر روبات در سریال ( در صورتی که نباید دیگر شخصیت ها حس اش کنند جز الیوت)
3-یکی از نکات ضعف سریال که مهم هم هست این خواهد بود که شما از فصل دوم یا حتی از فصل سوم هم سریال را ببینید موضوع اصلی سریال در آنچه گذشت قسمت اول آن فصل به طور کلی گفته میشود .
4-متاسفانه گاهی سکانس ها چه از نگاه دوربین و حتی در ادای دیالوگ ها گاهی شبیه آن در بعضی فیلمها و سریال ها نزدیک و گاهی مو به مو همان دیالوگ ها و همان نگاه دوربین و همان طراحی صحنه را داریم.
5-تا به حال با پخش شدن سه فصل به قدری همان روایت در حال تکرار است که باعث آزارم شد و اگر این سریال تمدید هم شود فقط و فقط قسمت پایانی از فصل پایانی راخواهم دید.
جمع بندی:
ولی این را هم در نظر بگیرید که سریال شما را سرشار از هیجان خواهد کرد و کمک شایانی به شما در مقابله با مشکلاتتان خواهد بود به خصوص اگر با خودتان حرف میزنید و دلتون هم میخواهد کارهای بزرگ و چالشی را به جان بخرید و رو به رو بشوید ،مستر روبات پیشنهاد خوبی خواهد بود. الیوت خود شما را درون خودش به شما تقدیم میکند . الیوت با شما درد و دل میکند. الیوت گاهی به شما بی اعتماد میشود و باید خودتان را به او ثابت کنید.
دوشنبه این هفته، ۴ نوامبر بخش اول فصل اول سریال نیروی اهریمنی او (His Dark Materials) آغاز شد. یک سریال فانتزی و ماجراجویی ایتالیایی که براساس رمان هایی به همین نام از <<فلیپ پولمن>> ساخته شده است.
قرار است فصا اول سریال His Dark Materials به طور همزمان از شبکه های تلویزیونی BBC One و HBO پخش شود. شبکه بی بی سی وان یک روز زودتر و در سوم نوامبر امسال شروع به پخش اولین قسمت این سریال کرد.
این برنامه هفتگی خواهد بود و هر هفته یک روز زودتر در بریتانیا و در روز بعدی، تماشاچیان امریکای شمالی و دیگر کشورهای جهان شاهد قسمت های جدید <<نیروی اهریمنی او>> خواهند بود.
شبکه اچ بی او به طور همزمان پخش دو سریال فانتزی را در آغاز کرده است تا شاید بتواند خلاء سریال پر مخاطب گیم اف ترونز را جبران کند. سریال نخست به نام <
اما دومین سریال فانتزی اچ بی او، <
کارگردان این سریال <<جک تورن>> و تهیه کنندگی <<نیو لاین سینما>>، <<جین ترانتز>> و <<جولی گاردنر>> به طور همزمان است. در این سریال شاهد برخی از بازیگران و صداپیشگان معروف هستیم.
بازیگرانی مانند دافنه کین، لین-منوئل میرندا، جیمز مک آووی، روث ویلسون، کلارک پیترس، ایان گلدر، ویل کین، جورجینا کمپبل، ایان گلدر، آن-ماری داف، جیمز کازمو، مت فریزر، جف بل و روتا گدمینتاس در این پروژه حضور دارند و هلن مک کروری، دیوید سوشی، کریستلا آلونز، کیت کانر و جو تندبرگ نیز صداپیشگی حیوانات این سریال را برعهده گرفتند.
اگرچه غالب هنرمندان این سریال سرشناس نیستند و از بازیگران سریال های بی بی سی وان انتخاب شدند ولی نوع شخصیت پردازی و بازی آن ها می توان باعث پر مخاطب شدن سریال شود.
رتبه خوب؛ آمار خوب تر
استقبال از قسمت اول این سریال بسیار خوب بوده است و توانسته نظر مساعد تماشاچیان و منتقدان را جلب کند. طبق آماری که فعلا منتشر شده؛ بیش از ۷۰۰ هزار نفر قسمت اول سریال <
سریال چرنوبیل در اردیبهشت ماه توانسته بوده به رکورد ۷۵۰ هزار بیننده در یک شب روی پلتفرم های مختلف شبکه HBO برسد و اکنون آمار بیننده های <
داستان فیلم <<نیروی اهریمنی او>> پیرامون دو نوجوان ماجرا جو به نام های <<لایرا بلاکوا>> و <<ویل پری>> است. آن ها در دو جهان موازی زندگی می کنند ولی درگیر یک ماجرای اسرارآمیز می شوند.
اچ بی او امید زیادی دارد که سریال اقتباسی او از رمان های تخیلی <<فلیپ پولمن>> بتواند راهی را برود که هری پاتر، گیم اف ترونز و دیگر سریال ها اقتباسی از رمان های تخیلی حد فاصل سال های ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۰ رفتند و به موفقیت بزرگی برسد.
درباره این سایت